قاصد روزان ابري


 





 
نخستين مقاله علمي منتشر شده درباره كوچك ترين قورباغه ايران كه مردم شمال كشور ، آن را پيام آور باران مي دانند.
گرچه شير ، آهو، بلبل و... ، به دفعات نامشان در شعر كهن فارسي به كار رفته و ديگر براي خودشان معني مشخصي دارند ، اما قورباغه درختي را بايد جانور شعر معاصر دانست ، آنجا كه نيمايوشيج ، پرچمدار شعر نوي فارسي ، او را تا قاصد روزهاي باراني مي داند:«قاصد روزان ابري ، داروگ ! كي مي رسد باران؟» نيما در اين شعر ،قورباغه درختي را با نام مازندراني «داروگ» مي خواند. دراين زبان دار به معناي درخت و وگ به معناي قورباغه است و به باور مردمان شمال كشور ، خواندنش نويد آمدن باران است . متن پيشرو توسط دكتر حاجي قلي كمي ، شناخته شده ترين دوزيست شناس ايران نوشته شده است . كمي كه عضو انجمن زيست شناسي ايران است ، هم اكنون استاد دانشگاه گلستان در گرگان است و در طول فعاليت هاي خود كتاب ها ، مقالات و پژوهش هاي زيادي به زبان هاي فارسي و انگليسي منتشركرده است . او همچنين جداي از شركت در كنفرانس هاي بين المللي ، با نشريات معتبر جهاني همكاري داشته است.
شايد بتوان گفت قورباغه براي ما ايرانيان از خيلي جانوران ديگر آشناتر است ، آن قدر كه به عنوان بخشي از عناصر فرهنگي، به شعرها و كتاب ها و ضرب المثل هاي ما راه يافته است؛ قورباغه ابوعطا بخواند، خط خرچنگ قورباغه، شناي قورباغه اي و.. همه گواه اين آشنايي هستند. قورباغه ها چندين خانواده در جهان دارند، اما در ميان اين خانواده ها ، قورباغه درختي ، براي ايرانيان ساكن شمال و نيمه غربي بيشتر از همه آشناست. همان قورباغه هايي كه قد و قواره كوچكي دارند وبا پاهايي باريك و كشيده نوك انگشتاني گرد و بادكش مانند كف پايي كه كمي داراي پرده شنا و در زيرهر مفصل داراي برآمدگي است ، روي خشكي اين طرف و آن طرف مي جهند. قورباغه بامزه اي كه بيشتر روي شاخه ها و برگ هاي درختان ديده مي شود و به شيشه پنجره ها مي چسبد.
آيا قورباغه هاي درختي واقعاً قبل از باران آواز مي خوانند؟ اين كه اين موضوع تا چه حد صحت علمي دارد مشخص نيست ،اما مسلماً اعطاي اين صفت به اين جانور ، بر اساس تجربه مردم منطقه طي قرن ها بوده است . چرا كه از طرفي اعتقاد دارند آواز «وگ» كه همان قورباغه است و در رودخانه ، بركه ها و تالاب ها زندگي مي كند،‌نويد مناسب شدن هوا براي فعاليت هاي زيستي را مي دهد . به هر حال اين موضوع اگر جنبه علمي هم نداشته باشد و تنها يك باور اشتباه باشد ، اما همين موضوع باعث شده تا قورباغه درختي شهرت زيادي به دست آورد. بهتر است براي اينكه داروگ را بهتر بشناسيم ، ابتدا نگاهي به رده آن بياندازيم.

هم در آب ، هم در خشكي
قورباغه درختي مي تواند هم در آب و هم در خشكي زندگي كند؛ يعني همان قابليتي كه دوزيستان دارند ، رده اي از جانوران مهره دار كه از نظر رده بندي بين ماهي ها و خزندگان قرار دارند ولي شباهت شان به خزندگان بيشتر است . اين موجودات را به اين دليل دوزيست مي نامند چرا كه مي توانند هم در آب و هم در خشكي زندگي كنند. تمام دوزيستان همانند ماهي ها و خزندگان خونسرد هستند ، يعني دماي بدن آنها متغير است و بستگي به درجه حرارت محيط دارد. به همين علت دوزيستان مي توانند افزايش گرما وسرما را تحمل كنند.
رده دوزيستان بسيار گسترده و متنوع است و براي خودش دنيايي از دانستني هاي جالب و حيرت انگيز دارد.6433 گونه ، همه اعضاي همين يك رده هستندكه قورباغه درختي هم يكي از اعضاي همين رده است .
البته همين خانواده قورباغه درختي كه آن را Hylidae مي نامند ، خانواده اي بسيار شلوغ در سراسر دنياست كه با 856 گونه ، بزرگ ترين خانواده را بين دوزيستان دارد.
اين خانواده تازه خودش به سه زير خانواده تقسيم بندي مي شوند كه متنوع ترين آن ها زير خانواده اي با نام Hylinae است كه 613 گونه در دنيا دارد. البته از اين زير خانواده شلوغ فقط جنس Hyla در ايران گزارش شده . جنسي كه 31 گونه دارد و در آمريكاي شمالي ، آسيا ، اروپا و شمال افريقا پراكنش دارند. در ايران از اين جنس دو گونه با نام هاي علمي Hyla savignyi Audouin و Hyla orientalis Bedriaga زندگي مي كنند.
 

نه فقط در شمال
 

خيلي ها فكر مي كنند كه قورباغه درختي فقط در شمال ايران زندگي مي كند. اين فكر احتمالاً به خاطر سفرپذيري زياد اين خطه و شعر معروف داروگ نيما باشد . اما واقعيت اين است كه قورباغه درختي ازشمال غرب گرفته تا غرب ودر استان هاي بوشهر و خوزستان ، و از سواحل جنوبي درياي خزر تا شمال استان خراسان ، ديده شده اند. شاليزارها، تنه و برگ درختان بزرگ ، روي انارهاي وحشي و نيزارهاي بلند اطراف آبگيرهاي شمال كشور جاي ايدئالي براي داروگ است . اگر به قائمشهر رفته باشيد و از روي برگ هاي لويي صداي قورباغه شنيده ايد ، به احتمال زياد صداي داروگ بوده است . لويي همان گياهي است كه در مرداب ها و نيزارها مي رويد و بر روي ساقه اش چيزي شبيه گُرز كه همان ميوه لويي است رشد مي كند. اين گرز لوله اي پس از مدتي از هم مي پاشد و شبيه قاصدك به هوا مي برد.
خوزستاني ها هم بيشتر سراغش را روي برگ هاي پهن درخت موز مي گيرند و در مسير جاده اهواز به خرمشهر هم صدايشان مي آيد؛ صدايي كه از داخل علف هاي پنيرك ـ همان علف هاي هرز پهن برگ و قلبي شكلي كه روي مرداب ها هم رشد مي كنندـ و گل هاي گندم به گوش مي رسد. در قسمت هايي از استان فارس و در مزرعه هاي باقالا در لرستان و حتي اطراف آبشار تله زنگ ، يا همان آبشار شوي كه بلند ترين آبشار ايران كه در لرستان است هم ،نمونه هاي قورباغه درختي ديده شده اند.

تنبل سايه نشين
 

قورباغه هاي درختي ، بر خلاف ساير قوم و خويش هايشان خيلي تنبل هستند و زياد پرش ها و حركت هاي آن ها را ندارند. كم تحركي بعضي هايشان آنقدر زياد است كه در تمام عمر ، از تنه درختي كه پاي آن متولد شده اند جاي ديگري نمي روند و حتي همان جا هم توليد مثل مي كنند. آنها بيشتر روي تنه درختان يا روي برگ پهن در سايه ، و اگر آفتاب باشد در زير آنها مي نشينند و منتظر مي شوند تا مگسي ، سنجاقكي يا پروانه اي از آنجا عبور كند و آن ها هم با زبان دراز و چسبناك شان دريك چشم به هم زدن روي هوا شكار كنند. البته از سوسك هاي كوچك ، بچه ملخ ها و خلاصه بقيه بندپايان كوچك و حشرات هم بدشان نمي آيد و در واقع موجود زنده اي كه بتوانند قورتش بدهند، غذايشان را تشكيل مي دهند.
اما اصلاً شايد به خاطر همين تنبلي مجبور شده اند اينقدر ماهرانه خود را با محيط اطراف شان استتار كنندكه حتي براي فرار و نجات جان شان هم مجبور به پريدن نباشند. فوق العاده تر از همه اين ها اين كه قورباغه هاي درختي سعي مي كنند بالاترين جاهاي درختي را هم براي سكونت انتخاب كنند تا باز هم از گزند دشمنان بيشتر در امان باشند.
البته قورباغه هاي درختي ، انواع زرنگ و تر و تيز هم دارند كه حاضرند به خاطر يك لقمه مگس دلچسب از يك درخت تا درخت ديگر بپرند . اين توانايي را هم از پرده هاي نازكي كه بين انگشتان پايشان است و كار بال را برايشان مي كند ، دارند البته اين زرنگ ها در ايران زندگي نمي كنند و بيشتر در جنگل هاي باراني امريكا مركزي روزگار مي گذرانند.

كوچك و پر سر و صدا
 

كوچك ترين قورباغه هاي شناخته شده در ايران ، همين قورباغه هاي درختي هستند. اما اين موضوع دليل نمي شود كه صداي كمي داشته باشند. چراكه با همان جثه كوچك شان كه حداكثر به پنج سانتي متر مي رسد ،‌حسابي هم پر سر و صدا هستندو اتفاقاً صداي قورقورشان خيلي هم بلند و تيز است . مي توان گفت كوچكترين قورباغه هاي ايران ، بلند ترين صدا را در بين همنوعان خود دارند . اما صداي بلند قورباغه از كجا مي آيد ؟
عبور هوا از روي طناب هاي صوتي حنجره ، باعث مي شود تا اين صدا از قورباغه ها به گوش برسد. صداهاي بلندي كه در فصل بهار كه همان فصل توليد مثل شان است ،‌معمولاً فقط توسط نرها ايجاد مي شود و بوسيله آن دنبال جفت مناسب براي خود مي گردند . آن ها اول هوا را وارد سوراخ بيني مي كنند و در حالي كه دهان شان را بسته نگه مي دارند ، هوا را از سمت دهان به سوي شش ها مي فرستند كه در همين زمان طناب هاي صوتي شان به لرزه درآمده وصدا توليد مي شود.
جالب است كه آن ها اين صدا را حتي مي توانند زير آب هم توليد كنند. هوا بعد از عبور از تارهاي صوتي وارد كسيه هاي صوتي كه زيرحلق قرار دارد مي شود . ممكن است هنگام متورم شدن اين كيسه ها ، پوست نرم خارجي بدن قورباغه ، حالت برآمده و متورمي پيدا كند و به همين دليل كيسه صداي خارجي به صورت باد كرده ديده مي شوند. اين كسيه موجب تشديد و افزايش قدرت صداي ايجاد شده مي شوند.

خواب يا مرگ ؟
 

زندگي قورباغه ها و به طور خاص قورباغه هاي درختي هم مثل همه دوزيستان ديگر از يك توالي مشخص تشكيل شده است . چرخه زندگي آن ها شامل خواب زمستاني از اوايل پاييز ، بيداري در اواخر زمستان يا اوايل بهار ، جفت شدن در بهار ، تخم گذاري در بهار ، از تخم بيرون آمدن لاروها و شروع زندگي در خشكي و مجدداً آغاز خواب زمستاني در پاييز است . البته اين زمان بندي ، كاملاً دقيق نيست . عواملي مثل رطوبت ، تابش خورشيد و دماي هوا ، عوامل بيولوژيكي مثل مهاجرت حيواناتي كه طعمه به حساب مي آيند يا شرايط اقليمي و ارتفاع از سطح دريا و شرايط جوي ،‌همه مي توانند اين برنامه را دچار تقديم و تاخر كنند.
يكي از عجايب زندگي قورباغه اين است كه در هنگام خواب زمستاني ، در دماهاي خيلي پايين ، در فضاي آزاد زنده مي مانند و يك خواب عميق و بدون دغدغه مردن دارند. البته آن ها در مواجهه با هواي خيلي گرم زياد مقاوم نيستند. اين جور موقع ها آنها زير سنگ ها و در نواحي سايه دار وسايه درختان و گياهان پناه مي گيرند و فعاليت شان را باز هم كمتر مي كنند. آنقدر كه از آن به عنوان دوره تابستان خوابي ياد مي شود. اين گوشه نشيني ها تا زماني كه درجه حرارت محيط كمي پايين تر بيايد ، ادامه دارد.
آنچه كه باعث زنده ماندن و خشك نشدن قورباغه ها در زمستان و تلف شدن آنها در گرماي شديد تابستان مي شود ، اوره موجود در سلول هاي اين جانوران است كه براي آنها حكم مرهم را دارد . اوره بدن قورباغه ها در هنگام خواب زمستاني تقريباً به 50 برابر حالت معمولي افزايش مي يابد و موجب كُندشدن فعاليت بد و بافت هاي ماهيچه اي شان مي شود. از طرفي اين اوره بيش از اندازه در عملكرد قسمت هاي مهم ، مانند كليه و قلب هيچ دخالتي ندارد و كار آنها را مختل نمي كند.

به دنبال همسر
 

قورباغه درختي سرانجام پس از گذراندن يك خواب طولاني زمستاني و گرم تر شدن هوا ،بيدار مي شوند و طبق غريزه شان راه مي افتند دنبال جفت مناسب . در قورباغه هاي ديگر ،‌معمولاً ابتدا نرها و سپس ماده ها به همان محل توليد مثل هر ساله شان بر مي گردند ، اما قورباغه هاي درختي معمولاً در همان دور و اطراف محل زندگي شان كار جفت يابي را هم انجام مي دهند . به اين ترتيب كه قورباغه درختي نر با صداهاي بلند پيغام آمادگي اش براي داشتن جفت اعلام مي كند و همين كار باعث مي شود تا آماده ترين ماده اي كه آن دورو برهاست و صداي قورباغه نر را مي شنود ، به قلمروي از پيش تعيين شده قورباغه بيايد . البته در بعضي نقاط گرم تر ، مثل استان خوزستان كه زمستاني معتدلي دارد ، گاهي جفت شدن قورباغه ها در بهمن ماه هم صورت مي گيرد.
چند روزي نمي گذرد كه كار تخم گذاري هم شروع مي شود . ماده قورباغه ، در هر فصل تخم ريزي بين 8000 تا 10000 تخم مي گذارد . بعد نوبت قورباغه نر مي رسد كه تخم ها را بارور كند. كار اسپرم پراكني نرها ممكن است چند روزي طول بكشد كه همين طولاني شدن مدت و زياد بودن تعداد تخم ها ، باعث مي شود تا تعدادي از آن ها از بين بروند. بعد از تمام شدن تخم گذاري ، قورباغه هاي درختي هم مثل بيشتر قورباغه هاي ديگر ،تخم ها را به حال خود رها مي كنند.
زياد طول نمي كشد كه بچه قورباغه ها ، يا همان لاروها سر از تخم بيرون مي آورند و زندگي جديدشان را شروع مي كنند. آنها در روزهاي ابتدايي اصلاً شبيه والدين شان نيستندو تنها چيزي كه در آنها مي شود تشخيص داد ، يك دم و دو چشم است ؛ موجودات كوچكي هستند به طول پنج يا شش ميلي متر ، با حركت هاي تند و سريع.
لاروها حدود يك ماه با اين شكل و شمايل زندگي مي كنند تا كم كم هنگامه دگرديسي شان فرا مي رسد، يعني همان فرايند زيستي ، كه باعث مي شود يك جانور ، پس از بيرون آمدن از تخم ، از نظر جسمي تكامل و دگرگوني فاحشي پيدا كند، آنقدر كه اين تغييرات در شك و ساختارش بسيار آشكار و نمايان باشد. دگرديسي در بسياري از جانوران ديگر مثل پروانه ها هم اتفاق مي افتد.
در اين مرحله بچه قورباغه ها كم كم دست و پا در مي آورند و پوزه كوچك شان نمايان مي شود. اين تكامل ادامه پيدا مي كند تا اين كه بعد از گذشت 10 تا 12 هفته ، شكل آنها كامل مي شود و ديگر براي خودشان يك قورباغه درست و حسابي مي شوند. در اين مدت روي پوست و روي صورت شان هم غده هاي خيلي كوچكي بوجود مي آيد كه جز چند تا كه از روي صورت شان است ، بقيه با چشم غير مسلح ديده نمي شوند . اين غده ها دو نوع هستند، غدد مخاطي و غدد ترشح كننده سم . كار اصلي غدد مخاطي يا لزج ، همكاري در فرآيند تنفس به وسيله پوست است.
غده هايي كه سم زيادي ترشح مي كنند هم جزو همان غدد كوچك هستند كه توسط چشم غير مسلح ديده نمي شوند و ترشحات آنها داراي خاصيت اسيدي است . مخاطي كه اين غده ها توليد مي كنند ، به عنوان يك ماده تشنج زا عمل مي كنند.در برخي قورباغه ها سموم مترشحه به قدري قوي است كه مي تواند 20 هزار موش يا 20 انسان را بكشد. اين نوع قورباغه ها معمولاً به رنگ هاي زرد يا قرمزهستند كه البته در اكوادور زندگي مي كنندو در ايران خبري از آنها نيست . اين غده هاي سم ، در قورباغه هاي درختي به صورت خيلي ضعيف شده و در حد اينكه از پس همان حشرات كوچك بربيايند ، وجود دارد.

سم ارزشمند
 

قورباغه ها براي انسان استفاده هاي عملي بسياري دارند. موادي كه از پوست قورباغه ها ترشح مي شوند شامل تركيبات مختلفي است و بعضي از آنها مانند سموم ، مدت درازي است كه توسط آنان به كار گرفته شده اند.درست است كه قورباغه هاي درختي موجوددر ايران سمي نيستند، اما بعضي هم گونه هاي آنها در جهان سم كشنده اي روي پوست خود دارند كه سم شان مورد استفاده انسان هم هست . مثلاً صيادان در بعضي مناطق از سم اين قورباغه ها استفاده مي كنند . آن ها نوك نيزه خود را روي پوست قورباغه هاي سمي درختي مي مالند و آن براي شكار فيل ها استفاده مي كنند. جالب است كه حتي مقدار ناچيز اين سم هم ، براي كشتن جانوران بزرگ و انسان كافي است . سم قورباغه ها البته تنها كاركرد كشنده براي انسان ندارد . امروز دانشمندان به بررسي سموم قورباغه ها مي پردازند ، چرا كه اين سموم سبب پايين آمدن فشار خون ، گشادشدن رگ ها ، تحريك تنفس و گردش خون ، تسريع التيام زخم ها و ممانعت از عفونت آنها مي شوند.
همچنين سم پوستي در قورباغه ها علاوه بر دور كردن دشمنان ، عامل اصلي دفاع آنها در برابر ميكروارگانيسم ها ـ قارچ ها و باكتري ها ـ هستند كه مي تواند در آينده جايگزين آنتي بيوتيك ها شوند. به عنوان مثال دانشمندان و محققان دانشگاه منچستر با بررسي ويژگي هاي جنين قورباغه در ترميم ، اعضاي بدن ، در حال ساخت داروهايي هستندكه مي تواند زخم هاي زشت صورت را از بين ببرد. در بدن جنين قورباغه پروتئيني وجود دارد كه باعث التيام زخم ها مي شود. دانشمندان با جدا كردن اين پروتئين و ساخت آن به روش مصنوعي در آزمايشگاه در حال پيدا كردن راه هايي جهت استفاده آن در اعمال جراحي هستند.
اما به طور خاص در مورد قورباغه مورد بحث ما هم نكات جالبي وجود دارد . محققان در هند با الهام گرفتن از بالشتك هاي انگشتان قورباغه درختي نوعي پوشش چسبنده توليد كرده اند كه هم بسيار قوي و هم چند بار مصرف است . بيشتر قورباغه ها در كف پاهايشان مخاط چسبنده اي دارند كه به آنها در ثابت ماندن در يك جا و همچنين پرش هاي بلند كمك مي كند.

اين ماده چسبنده در قورباغه هاي درختي به خاطراين كه در سطوح شيب دار و حتي عمود بيشتر زندگي مي كند و خيلي قوي تر است . همين خصوصيت تبديل به ايده اي اختراع ساز براي دانشمندان شده است .
البته انسان مصرف كننده گويا تنها به فكر خويش است ، چرا كه نسل قورباغه هاي درختي و به طور كلي دو زيستان شديداً در خطر انقراض است . درست است كه انسان ها با توسعه بخشيدن به كشاورزي و زير كشت بردن زمين هاي وسيع ، شرايط مساعدي را براي زندگي و توليد مثل همه موجوداتي كه از گياهان تغذيه مي كنند فراهم آورده اند ، اما زيستگاه جانوران را هم به خطر انداخته اند.
در مناطقي كه بدون مطالعه و تحقيق تعداد دو زيستان يكباره كاهش داده شود ، خسارات زيادي به گياهان وارد شده ودر نتيجه در كنترل جمعيت پاره اي از بي مهرگان اختلال ايجاد مي شود. اگر وضع به همين منوال ادامه پيدا كند، دور نيست كه نسل دوزيستان منقرض شود.

منبع:نشريه سرزمين من،شماره 47.